یک روز در اداره
خاله پریسا یکشنبه ساعت 7 صبح اس داد که نمی تونه بیاد چون مادربزرگش فوت کرده. منم موندم که شما رو چکار بکنم. چون قرار بود عصر پیش مامان جونی برید مجبور شدم شما رو اداره ببرم. طبق معمول آقای پدر گفت که مامان سیما نمی تونه از شما نگهداری بکنه. همیشه همینجوری عزیزانم. مامان سیما با اینکه فقط 54 سال داره هر موقع که قراره شما پیشش بمونید هزار تا بهونه می گیره که نمی تونه ازتون نگهداری بکنه، پاهاش درد می کنه، از پله می ترسه بالا بیاد و .... . اما هر موقعی که عموعلی بهش تلفن می زنه ساعت 6 صبح می ره پیش سوفیا می مونه که تنها نباشه. حالا خوبه سوفیا 4 سال از شما بزرگتره و امسال کلاس اول می ره. همیشه به آقای پدر می گم که مامانت نمی تونه 10 تا پله رو بال...