امير علي و امير حسينامير علي و امير حسين، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره
حسنا خانمحسنا خانم، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

نامه هايي براي ماندگاري

انتخابات

1392/3/24 14:03
نویسنده : مادر خانومي
440 بازدید
اشتراک گذاری

عزيزانم امروز 24 خرداد ماه 1392 است. روز راي گيري براي رياست جمهوري و شوراي شهر. نمي دونم چه موقعي قراره خودتون اين وبلاگ رو بخونيد ولي مي دونم كه حداقل تا 10 سال ديگه نمي تونيد بخونيد. توي اني دوره رياتس جمهوري 8 نفر كانديد بودند كه دو نفرشون انثراف دادند. آقايان محسن رضايي، محمدباقر قاليباف، علي اكبر ولايتي، حسن روحاني، سعيد جليلي، سيد محمد غرضي و دو نفر انصراف داده آقايان غلامعلي حداد عادل و محمدرضا عارف هستند. شايد زماني كه اين وبلاگ رو مي خونيد خدايي نكرده يكي از از اونها درميان ما نباشند. گذر عمر است . شتري است كه در خونه همه مي خوابه واسه همين من اسم تك به تكشون رو نوشتم كه توي تاريخ وبلاگ شما ماندگار بشن.

امرو توي اداره كشيك بودم . چون اداره ما محل اخذ راي بود. از ساعت 12 تا 4 عصر نوبت كشيك مامان بود. با اينكه خسته ام اما بايد ميومدم. ديشب دو تاييتون رو برديم ژارك واسه خودتون حسابي بازي كرديد بليط هر اسباب بازي 1000 تومان بود و شما دو تاييتون فقط دو اسباب بازي قطار و اتوبوس رو سوار شديد. يه دفعه هم هليكوپتر و كشتي رو سوار شديد. بقيه اش فقط قطار و اتوبوس. مبلغ ناقابل 26000 تومان بازي كرديد. تازه آخر شب كه قرار بود بياييم خونه امير حسين خان گريه مي كرد كه بريم يه پارك ديگه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!قهر امير علي كه اونقدر خسته بود توي ماشين خوابش برد.

ديگه شلوار براتون پوشيدم و مشكلي نداريد. اين كاوبس ختنه شما هم تموم شد. امير علي دو سه روزي تب داشت. وقتي مي خواستم ببرمش دكتر هيچكدومتون همراهي نمي كرديد. خلاصه بهتون گفتم كه اين آقاي دكتر مهربونه و براتون آمپول نمي زنه. امير حسين كه توي سالن انتظار نشست و با ما توي مطب نيومد. مي گم امير علي به اقاي دكتر چي مي گي؟(منظور من از مريضي اش بود) بر مي گرده مي گه بهش مي گم روزت مباركنیشخند تازگي هاي به من ميگي (امير علي) مامان صداي مامان سيما توي حياز مياد بشنو (Beshnav) و من عاشق اين كلمه ات مي شم. وقتي كه دعواتون مي كنم و مي گم من مامانتون نيستم. دوتاييتون مياييد روبروم مي شينيد و مي گيد: تو دوست مايي درسته ما با هم دوستيم و اينجوري من رو به خنده وادار مي كنيد. لكنت امير حسين شكر خدا بهتر شده ولي يك كار بدي رو كه ياد گرفته دستش رو توي دهنش مي كنه (انگشت شصت و سبابه اش رو)و توي دهنش اين دو تا انگشت رو باز مي كنه و حسابي دهنش كش مياد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)