امير علي و امير حسينامير علي و امير حسين، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره
حسنا خانمحسنا خانم، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

نامه هايي براي ماندگاري

دلتنگی

1392/3/2 11:22
نویسنده : مادر خانومي
257 بازدید
اشتراک گذاری

دو سه روز پیش عصری رفتیم و موهاتون رو کوتاه کردیم. امیر علی که مثل یک اقا نشست و موهاش رو مدل فشن کوتاه کرد. اما طبق معمول امیر حسین گریه می کرد و آرایشگاه تو دهنش می رفت. اصلا هم ساکت نمی شد واسه همین موهاش خوب کوتاه نشد. اما کاری نمیشد کرد.

حسابی شیطون شدید دوتاییتون. مامانی رو خیلی اذیت می کنید. بعدش هم دائم می گید من پسر خوبی هستم. امیر علی که مامان الهام می شه و من باید امیر علی بشم. همه حرفهای خودم رو به خودم پس می ده. بهش می گم:

مامان الهام من گرسنه ام.

صبر کن غذا آماده بشه بهت می دم بخوری.

مامان الهام جیش دارم.

امیر حسین در دستشویی رو واسه داداشت باز بکن بره جیش بکنه.

مامان الهام ببلم (بغلم) بگیر.

کمرم درد می کنه نمی تونم.

مامان الهام بابا کجاست؟

رفته سر کار. بابات رفته اداره قند و چایی بیاره.

این مکالمات روز مره ماست که همیشه تکرار می شه بعضی وقتها هم که دائم صدات می زنم مامان الهام دقیقا مثل خودم اخم می کنی و هممممممممممممم. با اون صدای ته گلوت که نمی خوای جوابم رو بدی. الهی مادر قربونت بره.

دیروز عصر رفتیم خرید بکنیم. عمه جون لیلا شام مهمون ما بود. توی ماشین امیر علی آروم روی صندلی نشسته بود. بهش می گم امیر علی پسرم خوابت میاد مامان؟ امیر حسین جواب می ده: چیکارش داری ولش کن ناراحته. می پرسم چرا ناراحته؟ امیر حسین جواب می ده مگه نمی دونی باباش رفته سرکار دلش براش تنگ شده.

آخه عزیز مامان قربونت چشمهای قشنگت برم مگه تو می دونی دلتنگی چیه.

 

امیر علی

امیر حسین

تسبیح

تستیح

tastih

تستیح tastih

شارژر

شارگت

sharget

شارژژ

sharjhejh

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان تارا و باربد
14 خرداد 92 9:15