امير علي و امير حسينامير علي و امير حسين، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره
حسنا خانمحسنا خانم، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

نامه هايي براي ماندگاري

دوباره لکنت زبان

1392/3/4 8:05
نویسنده : مادر خانومي
418 بازدید
اشتراک گذاری

امیر حسین دچار لکنت زبان شده. به سختی صحبت می کنه. با اینکه می دونم این هم مقطعی است و تموم می شه اما باز هم نگرانی به جانم افتاده. می گه مامان نمی تونم صحبت بکنم. الهی ماد به قربونت بره پسر ناز و حساس من. میدونم که چرا دچار لکنت شدی. آقای پدر خیلی دعواتون می کنه. با کوچکترین حرکتی از سوی شما تهدید به داغ کردن یا کتک زدنتون می کنه. حسابی از دستش عصبانی هستم. فکر می کنه این نوع تربیت صحیحه. هر چی هم بهش می گم دیگه توی گوشش نمی ره. احتمالا توی این روزها یه دعوای مفصل با هم بکنیم و مامانی بزاره و بره.

حالا دیگه شما دو تا بزرگ شدید و می تونم باهاتون درد و دل بکنم. آقا پد اصلا توجهی به ما سه تا نداره. یعنی خانوادگی اینجوری هستند. بی عاطفه و سرد. هیچ چی هم واسشون مهم نیست. مثلا جمعه که تولد حضرت علی (ع) بود و مراسم چهلم دایی مادر خانمی، پدر اصلا به خودش اجازه نداد که حتی بگه منم میام. واسه همین مادر خانمی تنها رفت. اول رفتم پیش بابا حجت و سیر گریه کردم آخه دلم حسابی براش تنگ شده بود. تویاین 18 سال فکر می کنم اولین باری بود که اینقدر حسش می کردم. اون روز بوی آخرین بوسه ای رو که از زیر گردنش کردم(بابا حجت در حال احتضار بود) توی سرم پیچیده بود. فرم دستهاش، رد نگاهش و خلاصه بگم که روز پدر بابا حجت برام زنده شده بود.

ظهر رفتم خونه دایی و ناهار اونجا بودم. بعد از ناهار هم اومدم خونه خودمون دوش گرفتم و رفتم مراسم ختم قرآن که خونه خالی پری برگزار می شد به نیت باباحجت. خلاصه تا ساعت 8 شب ندیدمتون. دلم براتون حسابی تنگ شده بود. بابا تلفن زد که داره میاد دنبالم. وقتی اومد اصلا با هم حرف نزدیم. همون روز می خواستم برم و دیگه نیام اما وقتی چشم به شما دو تا نازگل افتاد پشیمون شدم.

توی راه حسابی واسه خودتون دلمه (خودتون میگید دمله) خوردید. شب هم بدون هیچ سر و صدایی اومدید بغل مامانی خوابیدید. طبق معمول بابایی واسه خودش موند فیلم نگاه کرد. حدود دو سه ساله که دیگه بابایی با ما نمی خوابه تا ساعت 2 شب می مونه فیلم نگاه می کنه. ما هم دیگه به نبودنش عادت کردیم.

بابات خیلی شاهکار داره که از این به بعد براتون تیکه تیکه می نویسم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان مهرزاد جان
4 خرداد 92 11:25
سلام عزیزم خودتو ناراحت نکن همه جا همین خبره $$$ __$$$$__________________$ __$$$$$________________ $$ __$$$$$$$______________ $$$ __$$((▂))$$$____________$$$$ __$$$$$$$$$$_________$$((▂))$ __$$$'¤'¤'$$$$$______$$$$$$$$$ __$$$¤'¤'¤'¤$$$$___$$$$'¤'¤'¤$$$ __$$$'¤'¤'¤'¤'¤$$$__$$$¤'¤'¤'¤$$$ __$$$$'¤'¤'¤'¤'¤$$$ $$$'¤'¤'¤'¤'$$ ___$$$$'¤'¤'¤'¤'¤$$$ $$'¤'¤'¤'$$$ _____$$$$'¤'¤'¤'¤$$$ $$'¤'¤'$$$ __$$$$$_$$$'¤'¤'¤'¤$ $$'¤'¤$$ _$$((▂))$$$$$_$$$$$$$$$$$_O_O $$$$$$$$$$$$$$$_$$$$$$_ _ $ $ $$$'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤$$$$_$$___$ $ $$$'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤'$$$$__$$$ $$$$'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤'¤$$$$_$$$ _$$$$$$$$$$$$$$$$_$$$$ __$$$((▂))$$$$$_$$$$$ ____$$$$$$$_$$$$$ _________$$$$$ ______$$$ _____$¤ ___$¤ __$¤ __$¤______________¤¤¤¤¤ ___$¤________¤¤¤¤¤●¤¤¤¤¤$$ ____$¤______¤¤¤¤¤¤¤●¤¤¤¤¤_$$ ____$¤______¤¤¤¤¤¤¤¤●¤¤¤¤_¤¤ ____$¤______$$$●$$$¤¤●¤¤__$$ ___$¤________$$$$$$¤¤____¤¤ __$¤__________♥$$$¤_____$$ __$¤___________$$$_____¤¤ ___$¤________$$$$$$$___$$ ____$¤_____$$$$$$$$$$___¤¤ _____$¤___$$$$$$$__$$$___$$ _____$¤____$$$$$____$$$___¤¤ _____$¤__$$$$$$$_____$$$__$$ ______$¤$$__$$$$$_____$$$ ______$$¤___$¤¤¤¤$$_____$$ ____$$__$¤__$¤¤¤¤¤$$_____$$ __$$_____$¤_$¤¤¤¤¤¤$$____$$ ___________$¤¤¤¤¤¤¤$$___$$ _________$¤¤¤¤¤¤¤¤$$ _______$¤¤¤¤¤¤¤¤$$ _____$¤¤¤¤¤¤¤¤$$ ___$¤¤¤¤¤¤¤¤$$ _$¤¤¤¤¤¤¤¤$$ $¤¤¤¤¤¤¤$$ $¤¤¤¤¤$$ _$¤¤¤$$ __$¤¤$$ ___$¤$$ ____$$$ _____$$ ______$$ _______$$ ______$$$$$$ _____$$$$$$$$$ _____$$$$$__$$$$ ______$$$$$__$$$$$ آآآآآآآآآآپپپپپپپپپپپپپمممممممممم...
مامان تارا و باربد
14 خرداد 92 9:13
برات آرزوی بهترین ها رو دارم امیدوارم شرایط اونجوری بشه که می خواهید در ضمن مامان الهام دمله ها نوش جانتون