امير علي و امير حسينامير علي و امير حسين، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره
حسنا خانمحسنا خانم، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

نامه هايي براي ماندگاري

روزمرگی ها

1391/12/21 13:39
نویسنده : مادر خانومي
415 بازدید
اشتراک گذاری

بخاطر گرونی پسته امسال مادر خانمی تصمیم گرفته که آجیل رو از سفره هفت سین حذف بکنه. پریشب که واسه کمی خرید روزانه بیرون رفته بودیم واسه گل پسرهام کمی پسته خریدم واسه خودم هم تخمه. آقای پدر می گه دیگه این چه اعتصابی که راه انداختی. در جوابش می گم فقط واسه خودمون خریدیم نه مهمونها. در کل جونم واستون بگه اماسل سفره هفت سین ما مثل پارسال پر و پیمون نیست. چون تصمیم داریم مسافرت و هیچ حوصله عید رو هم ندارم. تازه دیشب یادم افتاده که هنوز سبزه هم نداریم.

امیر حسین حسابی شیطون شده. فرشها رو که داده بودیم روز جمعه ببرند بشورن روز شنبه آوردن. توی مدتی که فرش توی خونه نبود امیر علی  دائم می پرسید پس فرشهامون رو کی برده؟ امیر حسین می گفت آقا گرگه. وقتی که فرشها رو آوردند حسابی روی فرشها بالا و پایین کردند و دست می زدند و می گفتند چه فرشهای قشنگی.

امیر حسین تازگیها موقع خواب باید حتما در کنار من بخوابه همزمان هم باید با پاشنه پا محکم بکوبه روی تشک. این تولید صدای بم باعث اذیت می شه. پریشب حسابی دعواش کردم و روی تخت خودش گذاشتم و بهش گفتم دیگه نباید پیش من بخوابه. صبح که زخواب بیدار می شه به خاله پریسا (پرستار بچه ها) می گه مامان منو دیشب دعوا کرده و دیگه دوستم نداره. حسابی روز بدی رو با پرستار سپری می کنه. ظهر که رفتم خونه براشون دو تا عینک رنگی خریدم و کادو کردم. بهشون گفتم که فرشته مهربونی براتون آورده اداره مامان و گفته چون کارهای خوب انجام می دید این جایزه تون. کار خوب همان و دست کردن امیر حسین توی سطل ماست داخل یخچال همان.

شب دارم با آقاجون (پدربزرگ پدری) صحبت می کنم بهش می گم عمو. توی صحبت هام چند بار کلمه عمو رو بکار می ربم بعد دو تاشون اومدن کنار آقاجون ایستادند بهش می گن عمو. می گم این آقا جونه دو تاشون می گن نه عموه. آخه من چی بهشون بگم.

بخدا دیگه دارم از دستشون دیوونه می شم. هر روز یک ترفند جدید و یک راهکار برای عصبانی کردن من. دیگه اصلا قابل کنترل نیستند. توی ماشین با هم دعوا می کنند به محض اینکه می رسیم سر کوچه امیر علی می پره بغل بابا و دیگه باید هدایت ماشین رو به دست او بدیم.

شبکه پویا تبلیغ بیمه توسعه را می کنه پیامش اینه : بیمه توسعه - حامی خانواده. همزمان امیر علی این جمله رو باهاش تکرار می کنه ولی امیر حسین می گه بیمه توسله، حامیل خانواده. می گم امیر علی اسم کارتون چیه که داره پخش می شه میگه خانواده دکتر ارمست. اسم دخترشون چیه؟ امیر حسین می گه فلووووووووووووووونه.

الهی مادر قربونتون بره که اینقدر قشنگ و زیبا حرف می زنید.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خواننده
22 اسفند 91 21:24
خدا حفظ شون کنه آدرس تون را از روی عکسی که برای سونوگرافی نی نی الهام جون (همشهریت ) درست کرده بودی پیدا کردم . وب قشنگی داری .
bahar
23 اسفند 91 0:26
سلام خوبي ادرس اينجا رو از وب الهام جان ديدم كاش مي آو مدي از دوستت دفاع مي كردي كه بعضي از خواننده هاش فكر مي كردن داستان مي نويسه!!!! من مطمئنم كه خاطرات زندگي خودشونه.. نكنه يه وخت ننويسه😱
مامان
23 اسفند 91 9:27
خانومی چرا توی وبلاگ الهام آدرس وبلاگ نی نی های شماست .لطفا توضیح بده تا ابهامات حل بشه.