نی نی جدید نخواست زمینی بشه
از اول اسفند توی محل کارم حسابی با مسئول مربوطه بگو مگو داشتیم. کار به حراست و دفتر بازرسی و استانداری رسید. همیشه می گم حرف زور، زوره باید قبولش کرد. حرف حق هم واقعیه باید قبولش کرد ولی حرف مفت رو نه قبول می کنم و نه می خوام بشنوم. حالا شده حکایت و من و مسئول مربوطه که حرف مفت می زنه. خلاصه مدیران ارشد هم ناراحت که چرا مشکل به بیرون از اداره کشیده شده و خیلی چرا های دیگه. فعلا هم من دیگه محل کارم نیستم و به یه جای دیگه انتقال داده شدم. کاری که اصلا در حوزه تخصصی من نیست. ولی چون در رسته مغضوبین قرار گرفتم باید تحمل بکنم و تا انتخابات ریاست جمهوری انجام بشه و این روسا عوض بشن تا ببینیم چی می شه.
در این گیر و ویر متوجه یه نی نی جدید شدیم که داره خودش رو زمینی می کنه. هم خوشحال بودیم هم ناراحت. چون اصلا انتظارش رو نداشتیم و بیشتر معجزه بود. ولی چون لطف خدا می دونستیم خوشحال بودیم. ولی متاسفانه 14 بهمن سونوگرافی اعلام کرد که نی نی دوست نداشته به دنیا بیاد و توی همون اوایل راه مونده. حالا من این وسط موندم. نه موقعیت درست و حسابی توی اداره دارم که مرخصی بگیرم، نه می تونم همینجوری بذارمش تا خودش دفع بشه. واقعا سر در گم هستم.
توی این مدت که از امیر علی و امیر حسین در مورد نی نی جدید می پرسیدم دوتاشون مخالف بودن. امیر حسین می گفت نی نی بده. نی نی نمی خوام. امیر علی گاهی می گفت بده گاهی هم همذات پنداری می کرد و می گفت منم توی دلم نی نی دارم.
خدا رو شکر لکنت امیر علی خوب شده و فقط گاهی وقتها دچارش می شه. دیروز می گه مامان یه فکری کردم. بهش می گم عزیزم چه فکری کردی؟ می گه در یخچال رو باز بکنیم نگاش بکنیم. یا بیا تلویزیون رو بشکنیم، یا بیا فرش رو پاره بکنیم. من: نمی دونم این فکرهای منفی چیه به ذهن این وروجک می رسه. امیر علی واسه خودش شعرهایی رو که من یا مامانم می خونیم یاد گرفته (به زبان لری) و تکرار می کنه. بقدری هم زیبا کلمات رو با لهجه لری تلفظ می کنه که دوست دارم دهنشو بخورم.
اصلا با آقای پدر جور نیستند و ازش فرار می کنند. نمی دونم علتش چیه؟ حتما مامان الهام باید ببره جیش بکنن. لباس عوض بکنم. حتی شبها هم که شیر می خورن باید شیشه شیرشون رو من از دستشون بگیرم. به آقای پدر نمی دن. واقعا نوبره.