امير علي و امير حسينامير علي و امير حسين، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره
حسنا خانمحسنا خانم، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

نامه هايي براي ماندگاري

نی نی جدید نخواست زمینی بشه

1391/12/16 10:11
نویسنده : مادر خانومي
382 بازدید
اشتراک گذاری

از اول اسفند توی محل کارم حسابی با مسئول مربوطه بگو مگو داشتیم. کار به حراست و دفتر بازرسی و استانداری رسید. همیشه می گم حرف زور، زوره باید قبولش کرد. حرف حق هم واقعیه باید قبولش کرد ولی حرف مفت رو نه قبول می کنم و نه می خوام بشنوم. حالا شده حکایت و من و مسئول مربوطه که حرف مفت می زنه. خلاصه مدیران ارشد هم ناراحت که چرا مشکل به بیرون از اداره کشیده شده و خیلی چرا های دیگه. فعلا هم من دیگه محل کارم نیستم و به یه جای دیگه انتقال داده شدم. کاری که اصلا در حوزه تخصصی من نیست. ولی چون در رسته مغضوبین قرار گرفتم باید تحمل بکنم و تا انتخابات ریاست جمهوری انجام بشه و این روسا عوض بشن تا ببینیم چی می شه.

در این گیر و ویر متوجه یه نی نی جدید شدیم که داره خودش رو زمینی می کنه. هم خوشحال بودیم هم ناراحت. چون اصلا انتظارش رو نداشتیم و بیشتر معجزه بود. ولی چون لطف خدا می دونستیم خوشحال بودیم. ولی متاسفانه 14 بهمن سونوگرافی اعلام کرد که نی نی دوست نداشته به دنیا بیاد و توی همون اوایل راه مونده. حالا من این وسط موندم. نه موقعیت درست و حسابی توی اداره دارم که مرخصی بگیرم، نه  می تونم همینجوری بذارمش تا خودش دفع بشه. واقعا سر در گم هستم.

توی این مدت که از امیر علی و امیر حسین در مورد نی نی جدید می پرسیدم دوتاشون مخالف بودن. امیر حسین می گفت نی نی بده. نی نی نمی خوام. امیر علی گاهی می گفت بده گاهی هم همذات پنداری می کرد و می گفت منم توی دلم نی نی دارم.

خدا رو شکر لکنت امیر علی خوب شده و فقط گاهی وقتها دچارش می شه. دیروز می گه مامان یه فکری کردم. بهش می گم عزیزم چه فکری کردی؟ می گه در یخچال رو باز بکنیم نگاش بکنیم. یا بیا تلویزیون رو بشکنیم، یا بیا فرش رو پاره بکنیم. من:تعجب  نمی دونم این فکرهای منفی چیه به ذهن این وروجک می رسه. امیر علی واسه خودش شعرهایی رو که من یا مامانم می خونیم یاد گرفته (به زبان لری) و تکرار می کنه. بقدری هم زیبا کلمات رو با لهجه لری تلفظ می کنه که دوست دارم دهنشو بخورم.

اصلا با آقای پدر جور نیستند و ازش فرار می کنند. نمی دونم علتش چیه؟ حتما مامان الهام باید ببره جیش بکنن. لباس عوض بکنم. حتی شبها هم که شیر می خورن باید شیشه شیرشون رو من از دستشون بگیرم. به آقای پدر نمی دن. واقعا نوبره.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان تارا و باربد
16 اسفند 91 11:38
سلام خانومی خوبی این قبیل مشکلات تو محیط کار پیش میاد امیدوارم برای شما ختم بخیر بشه و نگرانی هاتون هر چه زودتر برطرف بشه برای نی نی هم که خدا نخواست زمینی بشه ایشالا هرچی خیره در پیشه مراقب سلامتی خودت باش
مامان سهند و سپهر
18 اسفند 91 22:17
سلام
به اين وبلاگ http://1hamdard.blogfa.com/
پست داخل پرانتز 2 لطفا سر بزنيد.
عكسي با آدرس وبلاگ شما گذاشتن.



متشکرم عزیزم که اینقدر با محبتی. نویسنده وبلاگ همدرد از اقوام و از دسوتان بسیار نزدیک من هستند و دائم با هم در ارتباط هستیم. وقتی که می خواستند این عکس رو توی وبلاگشون بذارند نمی تونستند توی هیچ سرویسی آپلود بکنند. من پیشنهاد دادم که من براش آپلود بکنم بعد آدرسش رو بهش بدم.
مامان مهرزاد جان
10 اردیبهشت 92 10:32
سلام الهی که این دو تا شیرین عسلت زنده باشن و همیشه بهترین برای پدر و مادر مهربون خاله خیلی وقته به مهرزادی سرنزدید؟