امیر علی خوب شد
با تشکر از همه دوستان عزیزم که توی این مدت منو راهنمایی کردن و بهم دلداری دادن.
امیر علی خان همچنان صحبت نمی کرد . دیگه هیچ کلمه ای رو بر زبون نمی آورد. منم تصمیم گرفتم که ترکش بکنم و به محل کارم برگردم، شاید اینجوری بهتر باشه. دو سه روز اول هیچ واکنشی نشون نداد. روز چهارم در حین بازی کردن آجرهای خونه سازی رو که قبلا از دستش قایم کرده بودم (همیشه با امیر حسین سر این آجرها مشکل داشت) براشون آوردم. ذوق زده شده بود و تا ساعت 12 شب باهاشون بازی کرد. کلمه کلمه حرف می زد. ولی توی صحبت کردن می موند. بعد از اون کم کم و به مروز زمان حرف زدنش دوباره خوب شد و باز هم لکنت داشت. ولی اصلا مهم نبود. همینکه حرف می زد برای من کافی بود. دیگه اصلا کاری باهاش نداشتم. حتی اصرار نمی کردم حرف بزنه.الحمدلله و شکر خدا خوب شده و دیگه مشکلش خیلی کم شده الان فقط توی بعضی کلمات گیر می زنه.
امیر حسین هم که دیگه یه پارچه آقا شده، اصلا مامی نمی شه. خودش دستشویی رفتنش رو اعلام می کنه و حسابی زبون درآورده. توی این مدتی که امیر علی حرف نمی زد او حرف می زد و چون متکلم وحده بود خیلی صحبت کردنش روان شده.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی