امير علي و امير حسينامير علي و امير حسين، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره
حسنا خانمحسنا خانم، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

نامه هايي براي ماندگاري

تلفات آخرین روز صفر

1391/10/24 13:07
نویسنده : مادر خانومي
401 بازدید
اشتراک گذاری
ماشینمون رو امروز صبح بابا برد که سرویس بکنه ولی دست خالی برگشت. آخه آقای مکانیک گفته بود موتورش باید تعمیر اساسی بشه. حالا مجبوریم توی خونه بمونیم. برای ناهارتون طبق خواسته تون گوشت ببعی درست کردم و حسابی خوردید. قربونت مادر که حسابی ثابت کردید بچه لر هستید و گوشت خور. بعد از ناهرا خوابیدیم و عصر از بابایی خواستم که مواظبتون باشه تا من برم کمی خرید بکنم. وقتی برگشتم امیر علی گریه می کرد. تا منو دید گریه اش بیشتر شد. فهمیدم که بله شازده تلویزیون رو از روی میزش انداخته و شکسته. حالا هم داره واسه همین گریه می کنه. خیلی عصبانی شدم ولی به خاطر لکنت زبونت کاری نمی تونستم بکنم. فقط خودم رو کنترل کردم. شب هم در حین بازی امیر علی در اتاق رو بست و انگشت شصت پای امیر حسین بین در موند و ناخنش آسیب دید، گوشت نوک انگشتش هم کنده شد. خلاصه کلی بتادین و باند و .... . یک جوراب هم پای امیر حسین پوشیدم که باند پاش رو باز نکنه. خدا رحم کرد و تلفات فقط در همین حد بود. به خوبی و خوشی ماه صفر تموم شد و امروز اول ربیع الاول.
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان گلی
24 دی 91 21:49
سلام مامانی.بلا بدور.وای چه اتفاقات بدی افتادش براتون.امیر علی بهتر نشدش.الهی پسرا اینقده شیطونک شدن که تلویزیونو شکوندنخوبه خودتو کنترل کردی.من بودم از عصبانیت... آره میگن ماه صفر اتفاقات بد میفته.صدقه یادت نره
مامی امیرین
25 دی 91 13:50
سلام عزیزم.خدا رو شکر که اتفاق خاصی واسشون نیفتاده..واقعا از دست این وروجکا نمیشه یه خرید کوچولو رفت..من که تقریبا حبسم... برای لکنت زبون امیرعلی هم ناراحت شدم.به نظر منم چیز مهمی نیست فقط بهش حساسیت نشون ندید...امیرعلی منکه هنوز واضح صحبت کردن و یاد نگرفته..فقط کلمات تک تک میگه.
مامان گلی
8 بهمن 91 8:49
سلام مامانی.کجایی خانومی. گل پسرات خوبن؟نگرانت شدم.بیا یه خبری از خودت و بچه ها بده