امير علي و امير حسينامير علي و امير حسين، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره
حسنا خانمحسنا خانم، تا این لحظه: 10 سال و 29 روز سن داره

نامه هايي براي ماندگاري

فوت پسر خاله

1389/5/21 23:27
نویسنده : مادر خانومي
582 بازدید
اشتراک گذاری

امروز گفتن كه پسر خاله محمد تصادف كرده. خيلي ناراحت شدم. استرس گرفته بودم واسه همين رفتم خونه مامان جوني. كسي اونجا نبود. از زن دايي تيام پرسيدم گفت كه رفتن خونه خاله پري. تعجب كردم حالشون گرفته بود. خاله مژگان هم اونجا بود. خيلي اصرار كردن كه بشينم. گفتم نه مي خوام برم به مامانم تلفن بزنم. وقتي تلفن زدم خاله پري جواب داد. صدا توي ماشن مي پيچيد . وقتي ازش پرسيدم كه كجا هستند منم مي خوام بيام. گفت هول نكنم دارن مي رن تهران. گفت كه پسر خاله غزال (برهان) مرده و دارن مي رن. انگار دنيا رو روي سرم خراب كردن. برهان همبازي دوران بچگي من و خاله مهتاب بود. سه تامون با هم بزرگ شديدم. سال 1380 برهان بر اثر يه سانحه ضربه مغزي شد و بعد از اون زندگي نباتي داشت. هيچي حاليش نبود. حالا بعد از 9 سال مرده بود. خيلي گريه كردم. خاله پري گفت به كسي نگم چون كسي چيزي نميدونه. اشك هام رو پاك كردم و اومدم پايين پيش زن دايي و خاله مژگان. وقتي ديدن چشمام اشكي گفتن كه اونها هم مي دونن. بعد همگي با هم گريه كرديم. به خاله مهتاب گفتيم بعد خاله مهرنوش و .... روز خيلي بدي بود. شب به خاله غزال تلفن زديم و تسليت گفتيم. همون شب شنيديم كه اهدا عضوش كردن.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)