روزانه های من و حسنا
حسنا خانم میاد بغلم و میگه این چیه پشت چشمت، دست میکشم و میگم چیزی نیست، دوباره دست میکشه و میگه نمیدونی؟
من: نه نمی دونم
حسنا: ایندفعه بهت میگم ولی یادت نره به این میگن خط چشم
میاد میشینه روی شکمم و میگه چشماتو ببند، بعد انگشت دستش رو توی دهنش میکنه و با آب دهنش خیس میکنه و دوباره محکم میکشه پشت پلکم، با عصبانیت میگه: این خودکار هیچ وقت پاک نمیشه.
میگه مامان پی پی دارم، میبرمش دستشویی، میگه مامان بگو پی پی حسنا بیا
من: پی پی حسنا بیا
حسنا صداش رو کلفت میکنه: من نمیام کار دارم، مامان دوباره بگو پی پی حسنا بیا
من: پی پی حسنا بیا
حسنا صداش رو نازک میکنه و میگه من نمیتونم بیام، مامان بگو پی پی حسنا بیا
من: پی پی حسنا بیا
حسنا: گیر کردم نمی تونم بیام
از دستشویی میام بیرون و این ماجرا رو واسه آقای پدر و دوقلوها تعریف میکنم، از توی دستشویی داد می زنه میگه مامان در مورد خصوصی من با کسی صحبت نکن
من: نه نمی دونم
حسنا: ایندفعه بهت میگم ولی یادت نره به این میگن خط چشم
میاد میشینه روی شکمم و میگه چشماتو ببند، بعد انگشت دستش رو توی دهنش میکنه و با آب دهنش خیس میکنه و دوباره محکم میکشه پشت پلکم، با عصبانیت میگه: این خودکار هیچ وقت پاک نمیشه.
میگه مامان پی پی دارم، میبرمش دستشویی، میگه مامان بگو پی پی حسنا بیا
من: پی پی حسنا بیا
حسنا صداش رو کلفت میکنه: من نمیام کار دارم، مامان دوباره بگو پی پی حسنا بیا
من: پی پی حسنا بیا
حسنا صداش رو نازک میکنه و میگه من نمیتونم بیام، مامان بگو پی پی حسنا بیا
من: پی پی حسنا بیا
حسنا: گیر کردم نمی تونم بیام
از دستشویی میام بیرون و این ماجرا رو واسه آقای پدر و دوقلوها تعریف میکنم، از توی دستشویی داد می زنه میگه مامان در مورد خصوصی من با کسی صحبت نکن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی