امير علي و امير حسينامير علي و امير حسين، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره
حسنا خانمحسنا خانم، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

نامه هايي براي ماندگاري

اولین روز مدرسه

1395/6/31 12:58
نویسنده : مادر خانومي
380 بازدید
اشتراک گذاری

روز 26 مامان قرار بود بره ماموریت ، اما راهی نمی شدم همه اش دلم پیش شما بود ، خلاصه ساعت ده و نیم شب تصمیم عوض شد که همه با هم بریم. شال و کلاه کردیم و راه افتادیم. ساعت 2.5 شب رسیدم پلیس راه توره. بابا خوابش می اومد، منم خوابم می اومد واسه همین تصمیم گرفتیم یک ساعت بخوابیم بعد حرکت بکنیم. مامان قرار بود ساعت 8 صبح شنبه محل دوره آموزشی باشه. حساب کردیم که اگه 3.5 حرکت بکنیم انشاله 6 صبح می رسیم تهران و من می تونم سر موقع برسم. خلاصه خوابیدیم و با اجازتون ساعت 7.5 صبح از خواب بیدار شدیم.غمگین دیگه کاری نمی شد کرد، نمی خواستم هم به بابا غر بزنم پیش خودم فکر کردم که الحمدلله سالم هستیم اگه شبانه حرکت می کردیم معلوم نبود چی می شد. خلاصه 11 رسیدیم تهران و من 12 رفتم سر کلاس. بچه استاد مرده بود (خانمش باردار بود و بچه سقط شده بود) کلاس عصر تعطیل شد. عصرش با خاله مهناز و علی اصغر رفتیم پارک ملت. یکشنبه شب هم عروسی پسر دختر دایی مامان بود. دوشنبه ظهر هم برگشتیم. سه شنبه که عید غدیر بود مراسم عقد دختر دایی حسن بود

و اما چهارشنبه....................

اولین روز مدرسه شما عزیزای مامان. حسابی خوشگل شده بودید، آقا و باشخصیت. امیدوارم در تمامی مراحل زندگیتون موفق باشید. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان انیس
1 آبان 95 12:55
هزار ماشالا امیدوارم همیشه شاداب و موفق باشند.