امير علي و امير حسينامير علي و امير حسين، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
حسنا خانمحسنا خانم، تا این لحظه: 10 سال و 24 روز سن داره

نامه هايي براي ماندگاري

عیدانه

1395/1/10 10:27
نویسنده : مادر خانومي
293 بازدید
اشتراک گذاری

عزایزنم 

خیلی وقت است برایتان چیزی ننوشته ام، حالی برای نوشتن نداشتم. روزهایم پر از دلتنگی و اشک است. رفتن مامان جونی تیشه به ریشه زندگیم زد. تنها و مستاصل مانده ام در این برهوت زندگی. روزهایی تلخ دامنگیرمان شده است، شما هم هرازگاهی یادی می کنید با دریغ و افسوس از مامان جونی.

بهار 95 آمد بدون حضور عزیزانم، بهاری که برای دومین سال پیاپی با اشک و آه شروع شد. پارسال با مریضی مامان جونی و امسال بدون حضور مامان جونی. 

5 فروردین عروسی داداش محمد بود. بنا بر وصیت مامان جونی مراسم برگزار شد اما جای خالیش در گوشه گوشه مراسم خودنمایی می کرد.

شب عید به رسم هر ساله مامان جونی، رفتیم اونجا و قورمه سبزی درست کردم. شب هم اونجا خوابیدیم. روز بعد نوعید بود و بعد از تحویل سال به خضر (نام قبرستان) رفتیم. تا ظهر اونجا بودیم و همه عید دیدنی ها اونجا صورت گرفت.

شب که خوابیدیم. اولین عیدی رو مامان جونی بهم داد. خواب وصال. خواب دیدم مامان جونی بهم میگه دیگه تنهام، از تنهایی حوصله ام سر رفته تا بیستم بیا، من بهش می گفتم مامان تا بیستم نمی تونم بیام اما تا چهلم حتما میام. خواب واضح و روشنی بود. اول از همه واسه آقای پدر تعریف کردم و مدیونش کردم که شما رو زیر دست زن بابا نندازه. بخصوص حسنا رو. بعد واسه بقیه خواهر و برادرها تعریف کردم و بهشون گفتم که زمان زیادی زنده نیستم. اگر این خوابم هم مثل بقیه تعبیر بشه یعنی تا 10 اردیبهشت زمان دارم. 

این روزها حسنا حسابی شیرین زبون شده. پاهام رو میگیره و میگه عزیزم، توپولی، دوست دارم. وقتی دراز می کشم میاد بالای سرم میشینه و میگه مامان نمیری. بهش می گم حسنا توی چیه مامانی؟ با یه ناز خاصی می گه "نفس"

دیشب از امیر حسین قول گرفتم اگر مامان مرد مواظب حسنا باشه، بهم قول داد اما بغض کرده بود، گفت مامان برات سوره توحید و ناس رو خوندم که حالت زودتر خوب بشه. 

الهی مامان قربون او دل نازکت بره، مامان فدای اون چشمهای ناز و قشنگت. شیشه عمر مامان.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

بیتا
13 فروردین 95 2:04
سبزه دلت را به نيت آرزوهايت، هر چه که هست گره بزن، شادي؛ زيبايي؛ لطافت و خوشي هاي پايدار تقديم وجودتون سيزده بدرتون مبارک از ته دل خوشحال ميشم به منم سر بزنين
مامان انیس
1 اردیبهشت 95 23:44
فدای تو بشم ایشالا که تنت سالم باشه و سایه ات بر سر میوه های دلت
آزی
24 اردیبهشت 95 16:01
ان شالله سایتون بالا سر بچه هاتون باشه سالیان سال